مقاومتِ منفی در برابر لوث‌کردنِ مظالم


۱. حلقۀ هتاکان نسبت به حضرت زهرا (علیها‌ سلام الله) برای «پاکسازیِ ذهنیّت اجتماعیِ مسلمانان» نسبت به آنچه که رخ داده بود، دو طرح داشتند. نخست این‌که می‌خواستند در روزهای پایانیِ حیات حضرت زهرا، با ایشان «دیدار» کنند تا این‌چنین وانمود نمایند که منازعۀ ریشه‌ای و بنیادینی در میان نبوده و تنها سوء‌تفاهمی بوده که آن‌هم با این ملاقات، برطرف شده است. این دیدار، تاریخِ ظلمِ غاصبان را «لوث» می‌کرد و موجب «گمگشتگیِ حقیقت» در ذهن آیندگان و حتّی معاصران می‌شد. ازاین‌رو، حضرت زهرا، سیاستِ «مقاومتِ منفی» را در پیش گرفت و این، تنها کاری بود که از آن جسمِ نحیفِ رنجور برمی‌آمد: «زهرا چقدر از دست کسانی‌که به او ظلم کرده بودند، ناراحت و ناراضی و غرق در خشم بود. آنها وقتی شنیدند که بیماری حضرت زهرا شدّت [پیدا] کرده است پیغام فرستادند که اجازه بدهید ما به خانۀ شما بیاییم و از شما عیادت کنیم. می‌خواستند به آنجا بروند و بیایند چند کلمه بگویند و گذشته‌‌ها را به نحوی لوث کنند. زهرا اجازه نداد؛ فرمود: من راضی نیستم کسانی‌که به من ظلم کرده‌اند و حق شوهرم را غصب کرده‌اند، پای‌شان روی فرش من برسد و به خانۀ من بیایند.»(مرتضی مطهری، آشنایی با قرآن، ج۷: ۵۷). حضرت زهرا مجال نداد که تاریخ در اثر تحرّکات خدعه‌آمیز مخالفانش، دچار «ابهام» و «تردید» و «معماگونگی» شود، بلکه برعکس، در متن تاریخ، «نشانه‌گذاری‌های پرسش‌برانگیز» انجام داد تا دست‌کم از طریق سلب و نفی و فقدان، راهی به سوی حقیقت باز شود.

۲. طرح دیگر غاصبانِ هتاک، این بود که پس از شهادت حضرت زهرا، صحنه‌سازی و تظاهر کنند و خویش را بیش از دیگران، ماتم‌زده و مصیبت‌زده تصویر کنند تا جامعۀ معاصر و آنان که تاریخ را بعدها خواهند خواند، دچار ابهام و حیرت و سردرگمی شود و به‌این‌ترتیب، حقیقت در میانۀ این کنش‌های فریب‌کارانه مفقود گردد. در اینجا بود که حضرت زهرا، پیشاپیش به حضرت امیر وصیّت کرد که حتّی پس از مرگش نیز نباید غاصبانِ هتاک، در مراسم وی حضور یابند و بلکه فراتر از این، قبر مبارک ایشان نیز باید پنهان بماند: «زهرا از دنیا می‌رود. طبق وصیّت زهرا، باید او به‌طور خصوصی تجهیز بشود، چون می‌داند وقتی که بمیرد و خبر مرگش پخش بشود، حتی کسانی‌که انتظار مرگ او را دارند، طبق معمول، فوراً نقاب به چهره می‌کشند و بیش از دیگران، اظهار بی‌تابی در مرگ زهرا می‌کنند برای لوث‌کردن مظالم خودشان. دنیای سیاست از این‌گونه قضایا زیاد دارد و زهرا اینها را پیش‌بینی می‌کند و نمی‌خواهد مظالمی که بر او وارد شده است در تاریخ لوث بشود. به اصطلاح ژستی را انتخاب می‌کند که این سؤال برای همیشه در تاریخ بماند، مرتب سؤال کنند چرا زهرا شبانه غسل داده شد؟! چرا زهرا شبانه تجهیز شد؟! چرا زهرا شبانه دفن شد؟! مگر تشییع جنازه از سنن اسلامی نیست؟! چرا مردم خبردار نشدند زهرا را کی دفن کردند؟! از همه بالاتر، چرا محل دفن زهرا مخفی ماند؟! چرا به کسی نگفتند؟! این دیگر از همه غیرطبیعی‌تر و سؤال‌برانگیزتر است: فَلاِی الاْمورِ تُدْفَنُ لَیلاً/ بَضْعَهُ الْمُصْطَفی وَ تُعْفی ثَراها. این بزرگ‌ترین ژستی است که زهرای مقدّس برای مبارزه با ظلم گرفته است؛ [با خود می‌گوید] این مقدار که ما می‌توانیم با دشمن مبارزه کنیم، با ظلم مبارزه کنیم، آنها را در پیشگاه تاریخ، محکوم کنیم.»(مرتضی مطهری، خدا در زندگی انسان: ۴۳-۴۴؛ همو، سیری در سیرۀ نبوی: ۲۲۵-۲۲۶). پس مسأله این است که «علی‌‌القاعده، کسانی‌که زهرا از آنها بیشتر ناراضی بود، بیشتر خودشان را آماده می‌کردند که در تشییع جنازۀ زهرا بی‌تابی کنند، برای این‌که گذشته لوث شود.»(مرتضی مطهری، آیندۀ انقلاب اسلامی: ۱۹۸-۱۹۹). کاری که حضرت زهرا انجام داد، عبارت بود از افکندن مجموعه‌ای از پرسش‌ها و معماها در ذهن آنان که اکنون و بعدها، در آنچه که رخ داده است، تأمّل می‌کنند. وقتی نمی‌توان همانند خطبۀ فدکیّه، فریاد برآورد و حقیقت را با «کلمات روشنگر» عرضه داشت، باید با «کنش‌های واسازانه» به میدان تبیین پانهاد. تبیین، تنها بر «کلمه» مبتنی نیست، بلکه «کنش» نیز، بیان‌گر حقیقت است. البته در اینجا، حتّی برای کنش ایجابی نیز مجالی در میان نبود، و براین‌اساس، حضرت زهرا فقط از طریق تولید پاره‌ای «عدم‌ها» و «انکارها» و «فقدان‌ها»، قطب‌نمای حقیقت‌یاب در اختیار ناظران بیرونی نهاد. در شرایط انقباضی و انسدادی آن روز، امکانی جز این در اختیار نبود و حضرت زهرا (علیها‌ سلام الله) از این امکان، بهره گرفت تا در فرداهایی که از راه می‌رسند، کسانی تصوّر نکنند داستان غصب و هتک و حمله و جسارت، همگی بافته‌های تاریخی و افسانه‌های شیعی است.

مهدی جمشیدی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *