تحلیلی بر راهبردهای جنگ شناختی در سیره فاطمی(س)

مقدمه
جنگهای عصر جدید، بیشتر با ادراک، باور و ذهن انسانها گره خوردهاند. در «جنگ شناختی»، هدف نه تصرف خاک، بلکه تغییر هویت و در نهایت، مهندسی تصمیمسازی ملتهاست. در این شرایط پیچیده که حق و باطل در هم آمیخته، جامعه نیازمند الگوهای اصیل مقاومت است؛ الگویی که در سیره و سلوک حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها به روشنی تبلور یافته است. سیره فاطمی فراتر از یک واقعه تاریخی، یک «مدل عملیاتی» برای دفاع از ادراک صحیح و بصیرت در برابر حملات تحریفگرانه است.
خطبه فدکیه حضرت زهرا(س)، که به بهانه غصب فدک و به منظور احقاق حقوق الهی خاندان اهل بیت(ع) ایراد گردید، فراتر از یک نزاع مادی یا سیاسی است؛ این خطبه یک بیانیه بنیادین در حفظ اصالت دین، تبیین ساختار حکومتی مبتنی بر وحی، و پاسداری از میراث نبوی بهشمار میآید. یادداشت حاضر با استناد به متن خطبه فدکیه بر آن است تا نشان دهد حضرت فاطمه زهرا (س) در این کلام معجزگون، با تکیه بر منطق مستحکم قرآنی و سیره پدر بزرگوارش، چند راهبرد اساسی مبتنی بر مؤلفههای جنگ شناختی را به نمایش گذاشتند که میتوان آنها را به عنوان الگوی “مقاومت شناختی و فرهنگی” در هر عصر و زمانی لحاظ کرد. در این یادداشت تنها به سه راهبرد کلیدی اشاره میشود.
راهبرد اول: شکستن سکوت با روشنگری و افشاگری
مهمترین حربه دشمن در جنگ شناختی، «ابهامسازی» و وادار کردن جبهه حق به «سکوت انفعالی» است تا زمینه برای پذیرش روایت غالب فراهم شود. در این شرایط، سکوت یا موضعگیری منفعلانه خیانت به حقیقت است. اقدام حضرت فاطمه (س) در ایراد خطبه فدکیه، نه صرفاً دفاع از یک ملک مادی، بلکه یک عملیات تبیینی و افشاگرانه تمامعیار در سطح جامعه بود. ایشان در یک برهه زمانی حساس، با ارائهی یک منطق مستحکم قرآنی و عقلی، پرده از انحراف سیاسی عصر خویش برداشته و اصول بنیادین ولایت را به عنوان ستون فقرات جامعه اسلامی تبیین کردند. این روش به خصوص به خواص هر عصری میآموزد که حتی در شرایطی که ممکن است موقعیت اجتماعی آنها تضعیف شده باشد، در برابر هجمههای شناختی، باید سکوت را بشکنند و با روشنگری قاطع و بههنگام، فتنهها را از ابهام خارج سازند.
حضرت فاطمه (س) با آغاز خطبه، پیش از هر چیز، مقام الهی خویش و جایگاه امامت را تبیین میکنند:
… وَ أَشْهَدُ أَنَّ أَبِی مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ…
و گواهی می دهم که پدرم محمّد (صلی الله علیه و آله) بنده و فرستاده اوست…
حضرت با روشنگری در این مسیر، پایههای مشروعیت غصب شده را به چالش میکشاند:
وَ جَعَلَ اللّهُ طاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّهِ وَ إِمامَتَنا أَماناً مِنَ الْفُرْقَهِ… فَابْتَزُّوا حَقَّنا وَ حَمَلُوا النّاسَ عَلَی مَنابِرِهِم
و خداوند اطاعت از ما (اهل بیت) را موجب نظم و ساماندهی ملت قرار داد و امامت ما را مایه امنیت از تفرقه ساخت… اما آنان حق ما را به زور گرفتند و مردم را بر منابر (بالای جایگاههای خطابه) خود سوار کردند [و جایگاهها را غصب کردند].
وَ أَنْتُمْ الْآنَ تَزْعَمُونَ أَنْ لَا إرْثَ لَنَا؟
عجب این که شما چنین میپندارید که خداوند ارثی برای ما قرار نداده و ما از پیامبر (صلی الله علیه و آله) ارث نمیبریم!
أَ فَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّهِ تَبْغُونَ؟
آیا از حکم جاهلیّت پیروی میکنید؟
…أَ فَلَا تَعْلَمُونَ؟
… آیا شما این مسائل را نمیدانید؟!
بَلَی تَجَلّی لَکُمْ کَالشَّمْسِ الضّاحِیَهِ أَنِّی ابْنَتُهُ أَیُّهَا الْمُسْلِمُونَ
آری، به خوبی میدانید و همچون آفتاب برای شما روشن است که من دختر اویم. شما ای مسلمانان!
أَ اُغْلَبُ عَلی إرْثِیه؟
آیا باید ارث من به زور گرفته شود؟!
حضرت زهرا سپس رو به ابوبکر کرد و با استشهادی از قرآن درباره فدک فرمود:
یَابْنَ أَبِی قُحَافَهَ!
ای فرزند ابی قُحافه!
أَ فِی کِتَابِ اللهِ أَنْ تَرِثَ أَبَاکَ وَ لَا أَرِثَ أَبِی؟
آیا در قرآن است که تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم ارثی نبرم…؟!
این بخش یعنی شکستن سکوت و روشنگری راهبردی علیه روایتسازان، به وضوح اولین اقدام حضرت برای افشاگری را محقق ساخت. ایشان در این شرایط سکوت را جایز ندانسته و با ورود به میدان خطابه گفتمان عمومی، چارچوب مشروعیتزدایی از حاکمیت را بنا نهادند.
راهبرد دوم: مقاومت در برابر فشارهای سیاسی و اجتماعی
یکی از تاکتیکهای جنگ شناختی، ایجاد هزینههای سنگین روانی، سیاسی و اجتماعی برای کسانی است که بر حقیقت پافشاری میکنند تا با فشار بیرونی، آنها را وادار به تغییر موضع و تسلیم کنند. سیره فاطمی بر صبر فعال استوار بود. صبر ایشان، انفعال و عقبنشینی نبود، بلکه پایداری بیچون و چرا بر موضع حق، علیرغم فشارها، جراحات و رنجها بود. این نوع مقاومت، ریشه در عمق معرفتی دارد که فرد را نسبت به حقیقت ماجرا آگاه میسازد و اجازه نمیدهد متغیرهای بیرونی اعم از تهدید، طرد یا تطمیع او را از مسیر اصلی خارج سازند. این درس حیاتی، بهترین زره در برابر فشارهای اجتماعی و پروپاگاندای رسانهای است.
حضرت زهرا در گام دوم پس از افشاگری و روشنگری، به تبیین ضرورت مقاومت و ماهیت آن در برابر فشارهای اجتماعی و سیاسی پرداخت تا نشان دهد که قیام ایشان صرفاً یک فریاد اعتراضی نیست، بلکه یک مقاومت هوشمندانه و صبر آگاهانه و هدفمند است. از این رو فرمود:
وَ الصَّبْرَ مَعُونَهً عَلَی اسْتِیجابِ الأَجْرِ
خداوند صبر و شکیبایی را وسیله ای برای جلب پاداش حق قرار داد؛
وَ نَصْبِرُ مِنْکُمْ عَلَی مِثْلِ حَزِّ الْمُدَی
ما نیز چارهای جز شکیبایی ندیدیم؛ همچون کسی که خنجر بر گلوی او؛
وَ وَخْزِ السِّنانِ فِی الْحَشَا
و نوک نیزه بر دل او نشسته باشد…
این قسمت از خطبه فدکیه نشاندهنده عمق رنج و در عین حال، استحکام اراده است که ریشه در شناخت کامل به وظیفه الهی در عین شکیبایی دارد. همان شکیبایی که حضرت علی(ع) در وصف آن فرمود: «فَصَبَرتُ وَ فی العَینِ قَذی وَ فی الحَلقِ شَجی» ؛ «پس صبر کردم در حالی که (دردی همچون) خار در چشم و استخوان در گلو داشتم».
صبر در اینجا نه یک صبر انفعالی که فعال و کاملا هوشمندانه است. این صبر، صبر سلیم نیست، بلکه صبری است که با درد شدید همراه است. اگر این درد بیمعنا بود، جایز بود سکوت اختیار شود. اما چون درد ناشی از غصب حق الهی است، تحمل درد برای حفظ موضع حق، عین بصیرت است. این تحمل درد، تضمینکننده ادامه مسیر حق است. یعنی ثبات قدم در عین رنج و مقاومت فعال در شرایط فشار را نشان میدهد. این ثبات قدم، یعنی شناخت کامل از وظیفه، که عاملی برای پایداری در سختترین لحظات است.
راهبرد سوم: مستندسازی حقیقت و جلوگیری از تحریف تاریخی
هدف نهایی جنگ شناختی، تغییر روایت تاریخی برای نسلهای آتی است. اگر روایت حق در تاریخ ثبت نشود، در بلندمدت، روایت باطل به عنوان واقعیت پذیرفته خواهد شد. سیره فاطمی، به خصوص وصیتها و نحوه تدفین مخفیانه، خود تبدیل به یک «سند اعتراضی تاریخی» و یک «روایت ماندگار» شد. این شیوه، اهمیت ثبت و مستندسازی دقیق حقایق و انتقال صحیح و بدون تحریف آنها به نسلهای آینده را برجسته میسازد. لزوم مستندسازی حقیقت ایجاب میکند که همواره حافظان روایت اصیل باشیم و راه را بر تحریفگران ببندیم.
یکی از مهمترین کارکردهای خطبه فدکیه، ثبت اسناد تاریخی و اخلاقی برای آیندگان است. این اقدام، پیشبینی دقیق از تحریفات آینده و نیاز به سندیتبخشی به وقایع را نشان میدهد. از این رو حضرت در پایان کلام خود، با قطعیت، اعلام میکنند که عملکردشان با آگاهی کامل از ضعف و خیانت مخاطبین صورت گرفته است:
أَلا وَ قَد قُلتُ عَلی مَعرِفَهٍ مِنّی بِالخَذلَهِ الّتی خامَرَتکُم وَ الغَدرَهِ الّتی استَشعَرَتها قُلوبُکُم…
آگاه باشید! من این (سخنان) را با آگاهی کامل از سستی (و یاری نرساندن) که شما را در بر گرفته و پیمانشکنی که قلبهایتان را فرا گرفته بود، گفتم…
حضرت بر این نکته تأکید میکنند که اظهاراتشان معلول عصبانیت یا ناآگاهی نبوده، بلکه محصول تحلیل دقیق اوضاع و شناخت از عدم صداقت فاعلین بوده است. کاربرد واژه “استشعار” از سوی حضرت نشان میدهد که ایشان نه تنها به اعمال آنها، بلکه به نیت پنهان درونی آنها نیز شهادت میدهند. این شهادت، سند محکمی در برابر هرگونه تلاش آینده برای تبرئه یا توجیه خواهد بود. این کلام، یک دادگاه تاریخی است که در آن شاهد، نقش قاضی و ثبتکننده را همزمان ایفا میکند. تطبیق ساختار «سیره فاطمی» با متن خطبه فدکیه، فراتر از یک اعتبارسنجی زبانی است؛ این انطباق نشان میدهد که سیره عملی حضرت زهرا (س) در مهمترین بحران پس از ارتحال پیامبر (ص)، یک مدل عملیاتی مناسب برای مدیریت بحرانهای معرفتی و سیاسی را ارائه میدهد. این مدل، الگویی جامع برای مقابله با فروپاشیهای اجتماعی-سیاسی فراهم میآورد که در آن، حقیقت نه تنها باید گفته شود، بلکه باید با صبر مداوم و با دقت تاریخی ثبت گردد تا پایههای مشروعیت حق در نسلهای بعد حفظ شود. این چارچوب، ظرفیت عظیمی برای تحلیل و پاسخگویی به شکافهای معرفتی معاصر مانند تهاجم شناختی و جنگ روایتها دارد.
بدین ترتیب خطبه فدکیه حضرت زهرا (س) نه یک حادثه تاریخی صرف، بلکه یک منبع راهبردی بیپایان است. این الگو، یک نسخه جامع برای حفظ و تداوم جریان حق در برابر هرگونه چالش تاریخی ارائه میدهد. سیره حضرت زهرا (س) یک مدل کامل دفاعی و در عین حال هجومی در برابر حملات ادراکی است. امروز نیز ما در عصر جنگ شناختی، برای دفاع از باورها و هویت خود، نیازمند تسلیحات فکری و معرفتی مبتنی بر سیره فاطمی هستیم. این روش، چراغ راهی است که مسیر ما را در دفاع از حقیقت روشن میکند.
حجت الاسلام محمد ملکزاده
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی